ميدان رزم حق عليه باطل بود، رزمندگان اسلام گاهي با صحنههاي به ياد ماندني مواجه ميشدند كه تمام فداكاريها در آن صحنهها ماندگار ميشد، يكي از همين صحنهها روايت رزمندهاي در كتاب سورههاي ايثار است از شهيدي كه دهان خود را پر از گِل كرد تا مبادا صداي نالهاش موجب لو رفتن معبر شود.
ميدان رزم حق عليه باطل بود، رزمندگان اسلام گاهي با صحنههاي به ياد ماندني مواجه ميشدند كه تمام فداكاريها در آن صحنهها ماندگار ميشد، يكي از همين صحنهها روايت رزمندهاي در كتاب سورههاي ايثار است از شهيدي كه دهان خود را پر از گِل كرد تا مبادا صداي نالهاش موجب لو رفتن معبر شود...
در حالي كه واحدهاي مهندسي دشمن به صورت متمركز در احداث موانع و خاكريزهاي با فاصله 500 متر از خط خودي در منطقه عملياتي «كربلاي 5» تلاش ميكردند و 7 تا 10 خط پدافندي متوالي تشكيل داده بودند، طرح عملياتي ... ديگري در منطقه شلمچه در دستور كار سپاه پاسداران قرار گرفت تا با اجراي عملياتي محدود، خطوط منطقه تصرف شده در عمليات «كربلاي 5» را اصلاح و حتيالمقدور به كانال زوجي نزديك كند...
به او گفتم: پسرم! اين مداد از اموال اداري است و با آن بايد فقط كارهاي مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشقهايت را با آن بنويسي ممكن است در آخر سال رفوزه شوي. او چيزي نگفت. چند دقيقه بعد ديدم بي درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند.
چيزي به شروع عمليات نمونده بود.او وچند تن از فرماندهان تيپ درحال حمام كردن وغسل شهادت بودند.آنروز غسل محمد طولاني تر شدصداي بچه ها درآمده بود;
-چقدر طولش ميدي!
-بابا بدون غسل هم شهيدي!
هركس چيزي مي گفت، همين كه بيرون آمد،چهره اش نوراني ودوست داشتني تر شده بود.آرامش عجيبي در چشمانش بود.لحظه هاي قبل از عمليات هم يه گوشه نشسته بود وآرام آرام زيارتنامه حضرت زهرا سلام الله عليها مي خواند.
بعداز عمليات جنازه محمد را آوردند،سمت چپ سينه اش تركش خورده بود،درست روي قلبش و درست روي همان جيبي كه زيارتنامه رادر آن گذاشته بود
سپيده دم بود وشروع عمليات كربلاي پنج در منطقه درياچه ماهي. به صف در حال حركت بوديم ،غلامرضا را صدا كردم، با آنكه فاصله چنداني با او نداشتم ، جوابي نشنيدم!چند دقيقه بعد غلامرضا پرسيد: كاري داشتي؟ و من گفتم چراجواب نميدادي وپاسخم داد:در حال خواندن نماز صبح بودم،و گويا غلامرضا به مولايش امام حسين عليه السلام اقتدا كردوآخرين نماز خودرا در معركه خواند و نگذاشت در واپسين لحظات عمر،واجبي از او فوت شود وبعدازدقايقي به وصال معشوقش رسيد.